در دنیای رقابتی هزاره سوم، نقش مدیران روابط عمومی در برندسازی سازمانها نقشی بی بدیل است، مدیرانی که باید به دنبال مخاطبسازی بوده و بر ساخت یک برند فردی و سازمانی قدرتمند تمرکز کنند زیرا در نهایت، کسب و کارها بر اعتبار و حرفهای گرایی مدیران خود استوار هستند.
*** نقش مدیران روابط عمومی در برندسازی سازمانها
به گزارش خبرگزاری سروش، در عصر حاضر سازمانها و نهادها در هر حوزهای که فعالیت دارند، تلاش زیادی را برای برندینگ خود انجام میدهند و پرواضح است که مدیران روابط عمومی بعنوان مدیران اصلی این حوزه تاثیر بسزایی در ارتقاء یا کاهش جایگاه و برندینگ سازمان متبوع خود دارند.
محسن حاج محمدی، مدرس دانشگاه و کارشناس حوزه مدیریت و ارتباطات در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری سروش با عنوان “نقش روابط عمومی در برندسازی سازمان در قالب مدیریت ناب” به واکاوی نقش مدیران روابط عمومی در برندسازی سازمانها پرداخته است که در ادامه ملاحظه خواهید نمود.
*** عدم آشنایی مدیران با علم مدیریت
نویسنده در یادداشت خود نوشته است:
امروزه باوجود پیدایش مکتبهای مختلف مدیریتی و تحریر کتابها و مقالات مختلف در این زمینه، همچنین تأثیر مدیریت علمی در انقلاب صنعتی و فراصنعتی، هنوز مشاهده میشود که بسیاری از مدیران بخشهای مختلف، کارشناسانی (مهندسان) هستند که در رشته فنی خاصی تحصیل و تجربه دارند اما آگاهی لازم علم مدیریت را ندارند.
این امر موجب تداخل وظیفه و گاه فعالیت نامربوط و تخصصی نشدن و آشفتگی امور شده است.
این مسئله نشاندهنده تعریف نکردن درست و شناخت صحیح از مدیر و مدیریت در جامعه است و به همین جهت مطالعات متعددی به بررسی و شناخت راهکارهای مؤثر بر عملکرد مدیران پرداختهاند.
در همین راستا، پنج عامل سبک مدیریت، طرحریزی و برنامهریزی، اطلاعات و ارتباط، مدیریت زمان و تفویض اختیار در بهبود مدیریت تأثیر بسزایی دارد.
*** عوامل مؤثر بر موفقیت مدیریت در سازمانها
در ابتدا باید دید چه عواملی منجر به نداشتن موفقیت و کارآمدی مدیریت سازمانها شده است تا با کشف و شناسایی این عوامل، دستهبندی آنها همچنین تعیین درجه اهمیت هر یک، گام مفیدی در شناسایی تهدیدها و فرصتهای پیش روی سازمانها در بعد مدیریت برداشته شود.
به نظر میرسد عوامل مؤثر بر موفقیت مدیریت در سازمانهای مورد نظر باید از دو بعد اصلی مورد بررسی قرار گیرد.
۱ ) بعد مدیریت عملکردی سازمان.
۲) بعد مدیریت بازاریابی.
هرکدام از دو بعد مذکور شامل چند بعد فرعی میباشد. مدیریت عملکردی و مدیریت بازاریابی با برنامهریزی، سازماندهی، هدایت، هماهنگی و کنترل بررسی بازار قابل تجزیه و تحلیل است.
*** سازماندهی تقسیم کار
سازماندهی تقسیم کار بر اساس مواردی همچون موارد ذیل انجام میشود:
تخصص افراد، مشخص بودن وظایف هر فرد یا واحد، مشخصبودن نحوه ارتباط و هماهنگی میان مسئولیتهای مختلف، کنترل نظارت بر صحیح بودن مسیر حرکت سازمان در جهت اهداف تعیینشده، مشخص بودن ملاکهای کنترل مسیر حرکت سازمان، هدایت تأمین نیازهای مالی کارکنان
فراهم کردن سازوکار پیشرفت شغلی، ثبات شغلی کارکنان، هماهنگی جلب همکاری افراد توانمند و شرکتهای معتبر، هماهنگ بودن کارکنان در جهت اهداف، برقراری نظم و انضباط در شرکت، برگزار کردن جلسات هماهنگی میان واحدها و افراد مختلف
آگاهی از فنآوریهای جدید، پیگیری قوانین و مقررات دولتی و صنفی، بررسی بازار و انجام تحقیقات بازاریابی، آگاهی از عوامل تأثیرگذار بر انتخاب مشتریان، آگاهی از نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدات و تدوین استراتژی تلاش برای توسعه بازاریابی، دستهبندی مشتریان برای ارائه خدمات و کالاهای متفاوت
تجزیه و تحلیل رقابت اطلاعات از نوع و کیفیت محصول، قیمتها، شیوه عرضه و بازاریابی و شیوههای تبلیغی رقبای شرکت، استفاده از اقلام تبلیغاتی، بررسی امکان تغییر در قیمت، استفاده از اینترنت برای اطلاعرسانی، اطمینان از بهترین بودن مکان ارائه یا توزیع خدمات
تلاش برای ارائه خدمات یا تولیدات خود به گروهی خاص، شناختن مشتریان خوب و ضعیف در هر منطقه، موضع یابی تنظیم محتوای تبلیغات خود با هدف شناساندن نقاط قوت محصول یا خدمات، توجه به عرضه کالا یا خدمات دارای ویژگی منحصر به فرد
بودجهبندی و پیشبینی اطلاع از هزینه نیروی کار و مواد اولیه، توان محاسبه پرداختهای خود بابت مزد و حقوق کارکنان شرکت، تعیین رویههای کنترل ارزیابی میزان سود شرکت به منظور برطرف کردن اشکالات، کنترل تغییرات سالانه یا ماهانه درآمد خود نسبت به مدت مشابه قبل، اندازهگیری رضایت مشتریان از محصول یا خدمات.
*** حوزههای تحت پوشش مدیریت روابط عمومی
اخبار و اطلاع رسانی، اطلاعات، مستند سازی، انتشارات و تبلیغات، افکار سنجی (VOTE)، شبکه سازی، برندینگ (مسئولیت اجتماعی) و برگزاری رویدادها از جمله حوزههای تحت پوشش مدیریت روابط عمومی هستند.
*** ۵ تهدید بزرگ روابط عمومیها در حوزه حرفهایگرایی
نداشتن بهره مندی از تکنیکهای ارزیابی و ارزشیابی، نداشتن ارتباط با فضای آکادمیک بینالمللی، شبکهسازی غیر علمی و ناکارآمد، بیگانگی با مفاهیم برندینگ و مارکتینگ و نبود جانشینپروری حرفهای نیز ۵ تهدید بزرگ روابط عمومیها در حوزه حرفهای گرایی تلقی میشوند.
*** شیوه ارتباط اثربخش در بازاریابی در میان سازمانها
ارتباط اثربخش زمانی محقق میگردد که فرد بتواند با استفاده از کلمات و علایم زبان بدن و سایر ابزارهای ارتباطی فرد مقابل را به هدف و مقصد خود به صورت آگاهانه سوق داده و نتیجهای که مقصود نظر است را به دست آورد:
مرحله اول: شناخت خود – سازگاری با طبیعت
مرحله دوم: شناخت طبیعت-کشف ابزارمندی و نهایتاً تکنولوژی
مرحله سوم: شناخت ماهیت شناخت – کشف فلسفه
ارتباط، به عنوان فرایندی قدرتمند، اولین دانشی بود که انسان برای توسعه و پیشرفت خود و دستیابی به هدف متعالیاش یعنی رسیدن به کمال از آن بهره برد.
از این منظر ارتباطات و شاخههای آن تاریخی به قدمت عمر بشر دارد.
*** تعاریف برند با شاخصههای مختلف
اقتصادی: دارایی نامشهود
اجتماعی: برند شخصی، مسئولیت اجتماعی
ارتباطی: چگونگی ارتباط با مشتریان
شخصیتی: چه ویژگی انسانی بر آن مینشیند
مصرف کننده: تداعی نشانهها در راستای محصول یا خدمت
هویتی: هویت و شخصیت سازمان
*** پنج اصل مذاکره
با رعایت این موارد میتوانید احتمال موفقیت خود را در یک مذاکره افزایش دهید:
آماده بودن: قبل از اینکه روی صندلی خود بنشینید، مطمئن شوید که دربارهٔ نیازهای دو طرف و هریک از عوامل بیرونی که میتوانند بر مذاکره شما تأثیر بگذارند اطلاعاتی در اختیار دارید.
متین بودن: مذاکره کنندگانی که عصبی میشوند و منفعلانه برخورد میکنند، نتیجه را میبازند. آنها که خونسرد و متین هستند، پیروز میشوند.
مشوق بودن: این مسئله در دو چیز خلاصه میشود. بتوانید موقعیت خود را تشریح کنید و برای آن جلب حمایت کنید.
مصّر بودن: نه به این معنا که باید برای رسیدن به یک هدف جدال کنید. مگر اینکه تنها چاره شما این باشد. مصّر بودن به معنای آن است که شما نباید با دیدن اولین علائم مخالفت و مقاومت تسلیم شوید.
صبور بودن: اصرار بر سریعتر به نتیجه رساندن مذاکرات میتواند موجب آن شود که شما بیش از حد سازش کنید و به موفقیتهای ناچیزی دست یابید.
*** پنج محور تفکر ناب
تفکر ناب را میتوان در پنج محور خلاصه کرد؛ با درک دقیق این محورها و سپس با تلفیق آنها با یکدیگر، میتوان ضمن بکارگیری کامل شیوهها و فنون ناب به راهکاری پایدار در نابسازی سازمان و فرایندهای آن دست یافت.
این پنج محورعبارتند از:
۱) تعیین دقیق ارزش هر محصول معین (Value)
نقطه شروع اساسی تفکر ناب، ارزش است. در حقیقت این کارکنان هستند که در فرایند کار و از طریق ارتباط مستمر با مشتریان به ارزشهای واقعی آنها دست مییابند. زیرا تنها مصرفکننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند
۲) شناسایی جریان ارزش محصول (Value Stream)
جریان ارزش مجموعهای است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد. شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است. به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف در سازمان برملا میگردد.
۳) ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش (Flow)
حرکت (Flow) عبارت است از انجام وظایف بهطور پیشرونده در طول جریان ارزش بهگونهای که یک محصول بدون توقف، بدون ضایعات و بدون پسروی، از طراحی به بازار، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد و یا در سازمانهای خدماتی فرایند ارائه خدمت از رضایتمندی کارکنان آغاز و به رضایتمندی مراجعین ختم گردد.
۴) امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد (Pull)
امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از دل فرایندهای سازمان بیرون بکشد؛ بیرون کشیدن (Pull) به معنای آن است که هیچ سازمان /شرکتی در بالای جریان، کالا یا خدماتی را تولید نکند مگر آنکه مشتری پایین جریان، آن را خواسته باشد
۵) تعقیب کمال (Perfection)
هنگامیکه سازمانها به تعیین درست ارزش، شناسایی کل جریان ارزش، ایجاد گامهای ارزشآفرین برای ایجاد حرکت پیوسته محصولات معین دست مییابند و اجازه میدهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی /سازمان بیرون بکشد، زمان پرداختن به اصل پنجم تفکر ناب، یعنی تعقیب کمال است.
تعقیب کمال عبارت است از بین بردن کامل هدررفتها، بهگونهای که همه فعالیتهایی که طی جریان ارزش انجام میگیرند، ارزشآفرین باشند.
*** نقشه راه برند
برای اینکه سازمان شما به سمت ناب شدن حرکت کند و سرعت بهتری در این مسیر پیدا کند، نیاز به مختصاتی از مؤلفههای کارکردی دارید که بتواند زیرساختهای ناب بودن را برای شما محقق کند.
محققان مدیریت برای این منظور ۱۲ مؤلفه را شناسایی کردهاند که عموماً میتوانند سازمان شما را یاری کنند؛ هرچند شاید موارد دیگری متناسب با سازمان شما نیز باشند که باید خود به کشف آن و استفاده مناسب بپردازید.
هرچند ایدهآل و کمال دستنیافتنی است، اما سازمان ناب سعی میکند هر روز به آن نزدیکتر شود و برای رسیدن به یک سطح از موفقیت که بتواند رقبای خود را پشت سر بگذارد دائماً تلاش میکند.
*** ویژگیهای اصلی سازمان ناب
هر سازمان ناب قطعاً استراتژی منحصربهفردی برای این مهم دارد، اما برخی از ویژگیهای اصلی در آنها به صورت مشترک وجود دارند که مواردی از این خصوصیات مشترک عبارت است از:
تمرکز بر مشتری:
سازمان ناب وسواس عجیبی به خلق ارزش برای مشتری دارد و اولویت و تمرکز اصلی آن مشتری است. همه کارکنان ارزش مشتری را بهعنوان عنصر حیات درک کردهاند
همراستا بودن:
در یک سازمان ناب، هر عضو تیم درک مشترکی از مأموریت، ارزشها و اولویتهای استراتژیک کسبوکار خود دارد و این تعامل بین کارکنان و رهبران ارشد اتفاق میافتد و توسعه بهعنوان یک فرهنگ برای همه درک شده است.
غرور سازمانی نداشتن:
خروجی اصلی کایزن، تبدیل به ناب شدن است و به همین دلیل در این رویکرد همیشه جایی برای بهبود وجود دارد.
حتی زمانی که سازمان موفق است و نسبت به رقبا هم بهتر عمل کرده و مشتریان و سهم بازار خوبی دارد، رهبران کارکنان را تشویق به پیدا کردن راههای جدیدی برای موفقیت بیشتر میکنند.
بهبود مستمر چیزی است که پایانی برای آن متصور نیست و سازمان ناب آن را به رسمیت نمیشناسد و فرصتهای بیپایان را برای بهبودهای دائمی خواهان است.
همکاری:
همکاری سازمانی و ارتباطات متعهدانه لازمه هر سازمان ناب است و این همکاریها برای مقابله با چالشهای اصلی سازمان یک اصل مهم است.
سرسختی:
در سازمان ناب کارکنان برای حل مشکلات به دنبال استفاده از راهحلهای زودگذر نیستند و پاسخهای ساده را برای رهایی خود از چالش سؤالات پیچیده انتخاب نمیکنند.
آنها به دنبال ریشهیابی مشکلات و حل دائمی مشکلات در سیستم هستند. چنین کارکردی در حل مسئله باعث میشود کارکنان توانمندی بیشتری پیداکرده و نسبت به درک چالشهای جدید و حل ریشهای آنها آمادگی بهتری پیدا کنند.
تعهد:
سازمان ناب یک نظام جدید در کسبوکار است که مهارت و عملکرد هر یک از کارکنان در موفقیت آن نقش دارد و افزایش تعهد سازمانی و درگیر شدن ذهنی کارکنان در بهبود ضروری است.
برای افزایش تعهد کارکنان هرچه سرمایهگذاری کنید کم است، زیرا به سرعت این سرمایهگذاری برخواهد گشت.
روش:
حتی یک تیم ورزشی برای دقایق مختلف بازی، روشهای مختلفی را به نمایش میگذارد.
داشتن روشهای مختلف در کار بدون قربانی کردن خلاقیتهای فردی کارکنان میتواند شما را با سرعت بیشتری در حل چالشها کمک کند و به حرکت بهبود مستمر شتاب دهد.
این مهم است که به یاد داشته باشید روشهای طراحیشده باید ساده و قابل فهم باشد.
پیشگیری:
در سازمان ناب مشکلات فرآیندها و بروز هرگونه ضایعات قبل از حادث شدن آن شناسایی میشود. سازمانهای ناب تبدیل به یک سیستم مولد خودکار میشوند که اجازه بروز مشکل را نمیدهد و به مرور زمان نسبت به بیماریهای ناکارآمدی واکسینه میشوند.
مدیریت دانش:
همه اتفاقات در سازمان ناب مستند میشود، چون قرار نیست تجربهای تلخ تکرار شود و تجربهای شیرین از نظر دور بماند و سازمان بنا ندارد برای هر موضوعی چند بار آزمون و خطا کند.
اطلاعات طبقهبندی شده در دسترس و بهطور مستمر در سازمان ناب بررسی میشود. این کار باعث توزیع اطلاعات در سراسر سازمان شده و اجازه میدهد …
انعطافپذیری:
انعطافپذیری در سازمان ناب یک توانایی بزرگ است، بهخصوص زمانی که چالش غیرمنتظرهای رخ میدهد. سازمان ناب باید درحالیکه در مسیر خود حرکت میکند، قادر باشد راهحلهای نوآورانهای در شناسایی چالشها و حل آنها داشته باشد.
بخش مهمی از توانمندی کارکنان به میزان انعطافپذیری آنها بستگی دارد.
رفتار ترقیخواهانه:
بسیاری از سازمانها که به موفقیت از طریق ناب شدن آگاهی پیدا کردهاند، متوجه میشوند که روند بهبود، نیاز به پشتیبانی از تکنولوژی و فناوریهای نو دارد و باید یک رفتار ترقیخواهانه داشته باشند، چرا که با غرق شدن در روزمرگی از نوآوریهای جدید غافل میشوند.
قدردانی:
برای نگهداری فرهنگ ناب نیاز به قدردانی دائمی دارید. کارکنان باید احساس با ارزش بودن خود را با قدردانیهای دائمی و البته به موقع درک کنند.
مدیران هوشمند موفقیت هر عضو را با قدردانی رسمی به دیگر کارکنان توسعه میدهند و با قدردانی مناسب فرصتهای بهبود و موفقیت را گسترش میدهند.
رویکرد سازمان ناب که با تفکر ناب همراه است، تمرکز بر اصول بنیادین و البته نوینی دارد که فرصت آزمون و خطا و ناکارآمدی را به مدیران نمیدهد. اینگونه سازمانها با کمترین ورودی باید بتوانند بیشترین خروجی را رقم بزند.
تفکر «ناب» که مجموعه زنجیره ارزش «ناب» را بر پایه فعالیت ارزشآفرینی به همراه دارد، فقط با حداقلها مأنوس است، یعنی کمترین نیروی انسانی، تجهیزات، زمان و فضا که به بیشترین نتیجه میانجامد.
*** وظیفه مدیر روابط عمومی
هشت اصل مدیریت ناب:
۱-راهبری هوشمندانه
۲-ارتباطات
۳-شناخت (ساده و عمیق)
آموزش مستمر
توانمندسازی کارکنان
۴- پویایی اندیشه و کمالجویی دائمی
پویایی گروهی کرت لوین
مطالعه اول وقت و قبل از خواب
۵- تفکر سیستمی
CRM- کایزن- TFQM- Agile و…
۶-خلاقیت و نوآوری
۷- چشمانداز یکپارچه
روایی سازی اهداف و برنامههای آینده
دستورالعملهای ساده و قابل فهم
۸- خلق ارزش برای مشتری و اندازهگیری مستمر آن
۴۶ درصد از ناکامیهای سازمانها در غرب به دلیل مدیریت نادرست است
۶۲ درصد از شرکتهایی که حوزه کسب و کارشان را رها کردند، مشکل مدیریتی داشتند
به نظر شما چند درصد از مشکلات امروز جامعه ما زاییده عملکرد مدیران است؟
به عنوان یک قاعده عمومی چنین رهبرانی باید حداقل برای شروع سه مشخصه زیر را داشته باشند:
۱) تعهد
۲) رشد استعداد خود و کارکنان
۳) تشویق مؤثر کارکنان و مدیران برای پیشرفت
یک شیوه اثربخش برای انجام درست کارها:
نوآوری:
اگر شما نیز همان کاری را بکنید که دیگران میکنند، نباید انتظار داشته باشید به نتیجهای متفاوت دست یابید
نوآور به کسانی اطلاق میگردد که وارد بازارهای جدید شده، اقدامات جدیدی را تجربه میکنند، روشهای جدیدی را برای کسب و کار ابداع میکنند، و یا برای کاری منحصر به فرد آماده میشوند
مهمترین نوآوری که باید به آن بی اندیشید نوآوری در رفتار و برخورد با دیگران است. از امروز سعی کنید از کلماتی متفاوت استفاده کنید کلماتی که از بار معنایی مثبت و اثرگذار برخوردارند.
کمیت گرایی:
به همراه هر نوآوری، اقدامی به انجام رسیده است. یک نمونه محصول، یک تحقیقات، یک زمینه جدید کاری و یا ارائه نوعی ارزش. برای آنکه کاملاً عملکرد اثربخشی داشته باشید، بایستی نتایج و راندمان این اقدامات را اندازهگیری و محاسبه نمائید.
همنوایی:
اکنون پس از آزمون نوآوری و اندازهگیری اثربخشی آن، بهخوبی دریافتهاید که کدام روش جواب میدهد و کدام بیفایده است.
مهم این است که این روشها را به طور مداوم مورد آزمایش قرار دهید و نتایج را اندازهگیری نمائید تا به رمز موفقیت خود پی ببرید. زمانی که به این مرحله رسیدید بایستی آن را به صورت یک رویه سیستماتیک در سطح سازمان خود اشاعه دهید.
ایجاد و پیادهسازی روند همنوائی نیز به اندازه خود همنوائی اهمیت دارد.
هرچقدر نوآوری را به عنوان یک رویه جدی در سراسر سازمان با سرعت بیشتر و زمان کمتری پیاده نمائید، نتایج حاصله قطعاً” بهتر خواهد بود.
مستندسازی:
بهترین مبتکران نوآوری این گام آخر را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند. مستندسازی به مفهوم ایجاد انبوه به هم ریخته و نابسامان از دستورالعملها و … نمیباشد.
مستندسازی یعنی ایجاد بک راهنما، روند، یا سیستمی که اجرای مداوم نوآوریهای مبتکرانه شما را ممکن مینماید. برای این کار آشنایی با استانداردسازی و شیوههای مربوطه به آن همچون فلوچارت و … الزامی است.
*** مزیتها و ارزشافزوده برند شخصی بر سازمان
به عنوان نتیجهگیری و پیشنهاد میتوان گفت که مدیران سازمانها از نظر آشنایی و بهکارگیری شاخصهای برنامهریزی، هدایت، هماهنگی، تدوین استراتژی، تجزیه و تحلیل رقابت، آمیخته بازاریابی، تعیین بازار هدف، موضع یابی و تعیین رویههای کنترل نقطهضعف دارند.
به همین جهت الزام سازمان به تهیه و ارائه برنامه اجرایی، ضابطهمند کردن انتخاب مدیران از طریق اعمال فرایند منطقی در گزینش و ارتقا، تشویق به اجرای دستگاههای استاندارد مدیریتی، الزام مدیران به طی دورههای آموزشی کاربردی جهت آشنایی با الگوهای هدایت و رهبری و تأسیس سازمانهای مشاوره فنی و تخصصی مدیریتی، سبب آشنایی بیشتر مدیران با مؤلفههای مدیریت عملکردی و بهبود مهارتهای مدیریتی در این بعد خواهد شد.
همچنین ایجاد واحد تحقیقات بازار در هر سازمان، جهت تحلیل شرایط بازار برای شرکتها، معرفی سایتهای مفید و مرتبط با کسب و کار و تجارت، برگزاری کارگاههای تخصصی برای تحلیل موضع یابی در سازمانهای موفق داخلی و خارجی سبب آشنایی بیشتر مدیران با مؤلفههای مدیریت بازاریابی، برند سازی سازمانی و بهبود مهارتهای مدیریتی در بعد بازار خواهد شد و سازمان مربوطه را به سمت مدیریت ناب و تجارت ارزشمند و سود ده با هدف جلب رضایت مشتری سوق میدهد.
به گزارش خبرگزاری سروش، محسن حاج محمدی، مدرس دانشگاه و کارشناس حوزه مدیریت و ارتباطات در پایان یادداشت خود آورده است:
در دنیای رقابتی هزاره سوم، مدیران روابط عمومی کسب و کار، باید به دنبال مخاطبسازی بوده، و بر ساخت یک برند فردی و سازمانی قدرتمند تمرکز کنند، زیرا در نهایت کسب و کارها بر اعتبار و حرفهای گرایی مدیران خود استوار هستند.
نویسنده: محسن حاج محمدی، مدرس دانشگاه و کارشناس حوزه مدیریت و ارتباطات
انتهای پیام///